شعر مهدوی20
زائر همیشه بعد نجف کربلا رود
یعنی غدیر اذن دخول محرم است
باید شویم غدیری قبل از محرمی شدن
ذکر علی ضامن اشک محرم است
شعر مهدوی19
مینویسم ز تو که دار و ندارم شده ای
بیقرارت شدم و صبر و قرارم شده ای
من که بیتاب توأم ای همه تاب و تبم
تو همه دلخوشی لیل و نهارم شده ای
شعر مهدوی17
اگر چه نیستی و همدمی به جز غم نیست
یقینا از سر ما لطف سایه ات کــم نیست
ببار حضرت بـــاران برس به داد کــویر
که جز تو دادرسی در تمام عالــم نیست
شعر مهدوی16
بـه نـاله های پشت در میان شعله ها بیا
به دست های بسته در میان کوچه ها بیا
بیا که تا بنا کنیم «حرم» برای «مادرت»
به غربت «بقیع» و گریه های بی صدا بیا
اللّهم عَجل لولیکَ الفَرج
شعر مهدوی 15
«دلم» از فرط گنه «سنگ» شده کاری کن
که «نفسهای» تـو در سنگ اثر خواهد کرد ...
شعر مهدوی 14
باز هم چشم به راهم که مُحرّم برسد
بوی اسپند عزایش به مشامم برسد
کاش امسال، مُحرّم به دعای زهرا
خبر آمدن منجی عالم برسد
شعر مهدوی13
وقتی به دیدن اجل اصرار می کنم
من مرده ام، به مرگ خود اقرار میکنم
بعد از تو سالهاست که از عشق، روزه ام
جانم به لب رسید، کی افطار می کنم؟
شعر مهدوی12
یادت نرود همیشه فردایی هست
در قلب کویر، آب گوارایی هست
گر موج زند جهان ز نامردی ها
نومید نباش، عزیزِ زهرایی هست
اللهم عجل لولیک الفرج